مهدی آخر الزمان کیست؟

مهدی آخر الزمان کیست؟

بسم الله الرحمن الرحیم
و الحمد لله رب العالمین
و صلی الله علی محمد و آل محمد الأئمة و المهدیین و سلم تسلیماً کثیراً
همانطور که می دانیم، الله متعال، شناخت و بیعت و تبعیت از خلفایش در زمین را بر تمام بندگانش واجب فرموده است.
حال آیا ممکن است الله که با بندگانش رئوف و رحیم است و حکمتش بر همگان روشن است، این امر را بر بندگانش واجب گرداند، در حالی که راهی برای شناخت خلفایش در زمین، برای آنها قرار نداده باشد؟ بلکه قطعاً الله متعال، این راه و قانونی را که برای شناخت خلفایش وضع کرده است، حتی از ابتدا و قبل از آمدن اولین خلیفه اش در زمین، برای بندگانش روشن کرده است.
این قانون، قبل از آمدن اولین خلیفة الله بر روی زمین، یعنی حضرت آدم (ع)، برای همگان به روشنی بیان شده است. و این قانون در کتاب مبین الله سبحان، یعنی قرآن کریم نیز ذکر شده است. داستان به خلافت گماشتن حضرت آدم (ع)، و راهی که الله متعال در همان ابتدا، برای شناخت حقانیت آدم (ع) و نیز دیگر خلفایش تا به ابد قرار داده است در قرآن موجود است.
نص یا وصیت
اولین علامت و قانونی که حجج الهی و خلفای الله متعال با آن شناخته می شوند، نص یا وصیت است. همانگونه که می بینیم، الله متعال در ابتدا با نص و وصیتی که به حضرت آدم (ع) می کند، حقانیت او را در خلال این نص و وصیت متذکر می شود.
(وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً).
(و زمانی که پروردگار تو به فرشتگان گفت من در زمین جانشین قرار می‌ دهم).البقرة:۳۰.
نص یا وصیت، به عنوان راه و علامتی همیشگی برای شناخت خلفای الله است، اما به این شکل که بعد از حضرت آدم (ع)، خلفایی که البته تا به ابد از جانب الله سبحان انتخاب می شوند، توسط خلفای قبل از آنها معرفی می شوند. یا بهتر است بگوییم که هر خلیفه ای، به خلفای بعد از خود نص یا وصیت می کند.
احتجاج و دلیل آوردن به نص و وصیت را، حتی در خود پیامبر بزرگوار اسلام حضرت محمد رسول الله (ص) می بینیم که حتی به این مسئله، در خود قرآن نیز اشاره شده است.
(وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُم مُّصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءهُم بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِينٌ).
(و زمانی که عیسی بن مریم گفت: ای بنی اسرائیل بدرستی که من فرستاده ی الله به سوی شما هستم که این تورات که در مقابل من است تصدیق می کنم و بشارت می دهم به فرستاده ای که بعد از من می آید که اسمش احمد است. پس زمانی که با بینات و دلایل روشن به سویشان آمد گفتند که این سحری آشکار است).الصف:۶.
همانطور که دیدیم، الله متعال از دلایل روشن و بیناتی که برای رسولش حضرت محمد (ص) قائل می شود، نص و وصیتی است که عیسی بن مریم (ع) به ایشان (ص) کرده است.
پس برای ما روشن می شود که خلفای الله که بعد از رسول الله (ص) هستند نیز، با نص و وصیت رسول الله (ص) شناخته می شوند.
علم و حکمت
دومین راه برای شناخت حجت های الله و خلفایش، علم و حکمت است. البته علم و حکمتی که الله سبحان به آنها داده است، نه علمی که اکتسابی باشد. همچنین باید بگوییم که این علم، در امور دینی و اُخروی می باشد و علومی مانند علم توحید و کتب آسمانی و ملکوت آسمان و امثال اینها را شامل می شود.
این امر از همان قضیه ی اولین خلیفه و حجت الله در زمین، یعنی حضرت آدم (ع) روشن می شود.
(وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلاَئِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِی بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِینَ).
(و همه ی نامها را به آدم آموخت، سپس آنها را بر فرشتگان عرضه داشت و گفت اگر راست می ‏گویید به من از نامهای ایشان خبر دهید).البقرة:۳۱.
در این آیه به خوبی آنچه که گفتیم روشن شده است. اولاً این الله است که علم را به آدم (ع) می دهد. در ثانی این علم، در اینجا به عنوان مثال، علم اسماء الله سبحانه و تعالی است.
درباره ی دیگر خلفاء نیز در قرآن، به احتجاج آنها به علم و حکمتی که الله به آنها داده است، اشاره شده است.
(يَا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جَاءنِي مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْنِي أَهْدِكَ صِرَاطًا سَوِيًّا).
(ابراهیم (ع) گفت: ای پدر بدرستی که برای من علمی آمده است که برای تو نیامده است. پس از من تبعیت کن تا تو را به راه راست هدایت کنم).مریم:۴۳.
در این آیه ی کریمه دیدیم که حضرت ابراهیم (ع)، به علمی که برایش آمده است احتجاج می کند و دلیل می آورد. آنچه باز هم از این آیه روشن می شود، این است که حضرت ابراهیم (ع) می گوید که این علم برایش آمده است. یعنی الله به او علمی داده است که به دیگران نداده است.
(وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَى آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ).
(و هنگامی که (موسی ع) نیرومند و کامل شد به او حکمت و علم عطا کردیم و این چنین ما نیکوکاران را پاداش می دهیم).القصص:۱۴.
درباره ی حضرت موسی (ع) نیز می بینیم که الله سبحانه و تعالی، زمانی که می خواهد او را مبعوث کند، به او علم و حکمتی از جانب خودش عطا می کند و می فرماید که ما به او علم و حکمت عطا کردیم.
(وَلَمَّا جَاء عِيسَى بِالْبَيِّنَاتِ قَالَ قَدْ جِئْتُكُم بِالْحِكْمَةِ وَلِأُبَيِّنَ لَكُم بَعْضَ الَّذِي تَخْتَلِفُونَ فِيهِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ).
(و زمانی که عیسی با بینات و دلایل روشن آمد، گفت: بدرستی که با حکمت به سوی شما آمده ام تا بعضی از آنچه که در آن اختلاف دارید را برایتان روشن کنم. پس تقوای الهی را پیشه کنید و از من اطاعت کنید).الزخرف:۶۳.
همچنین الله متعال وقتی در قرآن می فرماید که عیسی (ع) با بینات و دلایل روشن آمد، حکمت و علمی را که عیسی (ع) با آن آمد، از دلایل روشن و بینات معرفی می کند.
بنابراین، دلیل دوم بر حقانیت خلفای الله که بعد از رسول الله (ص) هستند نیز، علم و حکمت است.
حاکمیت الله
سومین راهی که الله متعال، برای شناخت خلفایش در زمین قرار داده است، حاکمیت الله است. یعنی خلیفه ی الله کسی است که اقرار و دعوت به حاکمیت الله می کند، و حاکمیت های دیگر مانند شورا و انتخابات و حاکمیت مردم را رد می کند. یعنی حق خودش و دیگر خلفای الله را به مردم گوشزد می کند. و روشن می کند که این الله است که حاکم را انتخاب و تنصیب می کند. و حاکمانی را که الله، آنها را برای حکومت بر مردم قرار داده است را برای آنها مشخص می کند.
در همان ابتدا و در زمان قرار دادن اولین خلیفه در زمین [یعنی حضرت آدم (ع)]، الله متعال این راه شناخت و نیز این امر را اثبات می گرداند، و تمام بندگانش را امر به سجده به خلیفه اش در زمین می کند. سجده یعنی خضوع و اطاعت از خلیفة الله، یعنی خلیفة الله، حاکم و امیر بر تمام بندگان الله متعال است.
(وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبَی وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِینَ).
(و چون به فرشتگان گفتیم بر آدم سجده کنید، همه سجده بردند جز ابلیس كه سركشی کرد و تكبر ورزید و از كافران شد).البقرة:۳۴.
در اثبات این که علم و حکمت از راه های شناخت حجج الهی است، درباره حضرت ابراهیم (ع)، به آیه ای اشاره کردیم که ایشان (ع) برای اثبات خلافتش، با علمی که از جانب الله متعال برایش آمده است احتجاج می کند. در همان آیه، احتجاج حضرت ابراهیم (ع) به حاکمیت الله نیز ذکر شده است، و آن دعوت ابراهیم (ع) به تبعیت از او، به عنوان خلیفة الله و حاکمی که الله اطاعتش را بر مردم واجب فرموده است، می باشد.
(يَا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جَاءنِي مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْنِي أَهْدِكَ صِرَاطًا سَوِيًّا).
(ابراهیم (ع) گفت) ای پدر بدرستی که برای من علمی آمده است که برای تو نیامده است. پس از من تبعیت کن تا تو را به راه راست هدایت کنم).مریم:۴۳.
همچنین در آیه ای که الله متعال به دلایل روشن و بینات حضرت عیسی (ع) اشاره می کند، حاکمیت الله نیز دلیلی بر حقانیت عیسی (ع) می باشد. و آن، ذکر حاکمیت الله و این که حضرت عیسی (ع) حاکمی است که الله انتخاب کرده است و اطاعتش بر مردم واجب است، می باشد.
(وَلَمَّا جَاء عِيسَى بِالْبَيِّنَاتِ قَالَ قَدْ جِئْتُكُم بِالْحِكْمَةِ وَلِأُبَيِّنَ لَكُم بَعْضَ الَّذِي تَخْتَلِفُونَ فِيهِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ).
(و زمانی که عیسی با بینات و دلایل روشن آمد، گفت: بدرستی که با حکمت به سوی شما آمده ام تا بعضی از آنچه که در آن اختلاف دارید را برایتان روشن کنم. پس تقوای الهی را پیشه کنید و از من اطاعت کنید).الزخرف:۶۳.
بنابراین با توجه به آیات قرآن، راه شناخت خلیفة الله: نص یا وصیت، علم و حکمت، و پرچم البیعة لله یا حاکمیت الله و دعوت به آن می باشد.
امام احمد الحسن (ع) این سه نشان را به همراه خود دارند.
سه نشانه ی ویژه به خلفای الله را از قرآن و روایات بیان کردیم و این سه نشانه را کسی جز خلیفه ی الله نمی تواند حتی به دروغ ادعاء کند و این قانون قابل نفوذ نمی باشد.
امام احمد الحسن (ع) نیز این سه نشانه را تقدیم کرد.
۱- وصیت مقدس رسول الله (ص): امام احمد الحسن (ع) اولین کسی هستند که با وصیت حق خود را ثابت نمودند و فرمودند که رسول الله (ص) به من وصیت کردند و نام من احمد و مهدی اول و اولین ایمان آورندگان می باشم.
عن أمير المؤمنين قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله في اللّيلة الّتي كانت فيها وفاته لعليّ عليه السّلام: (يا أبا الحسن أحضر صحيفة ودواة فأملى رسول اللّه صلّى اللّه عليه وآله وصيّته حتّى انتهى إلى هذا الموضع فقال: يا عليّ إنّه سيكون بعدي إثنا عشر إماماً، ومن بعدهم إثنا عشر مهديّا… فإذا حضرته الوفاة فليسلّمها إلى ابنه محمّد المستحفظ من آل محمّد عليهم السّلام، فذلك إثنا عشر إماماً، ثمّ يكون من بعده إثنا عشر مهديّاً؛ فإذا حضرته الوفاة فليسلّمها إلى ابنه أوّل المقرّبين له ثلاثة أسامي اسم كاسمي واسم أبي، و هو عبد اللّه وأحمد والاسم الثّالث المهديّ وهو أوّل المؤمنين).
از امير مؤمنان عليه السّلام از رسول الله صلّى اللَّه عليه و آله روايت كرده كه آن حضرت در همان شبى كه رحلتش واقع شد به على عليه السّلام فرمود: (اى ابا الحسن كاغذ و دواتى بياور و حضرت رسول اكرم (ص) وصيت خود را املاء فرمود و على مى نوشت تا بدين جا رسيد كه فرمود: يا على! بعد از من دوازده امام مى باشند و بعد از آنها دوازده مهدى… و چون وفات او برسد آن (خلافت) را به فرزندش محمد كه مستحفظ از آل محمّد (ص) است، تسليم مى كند، و ايشان دوازده امامند. بعد از آن دوازده مهدى مى باشند. پس وقتى كه وفات او رسید آن (خلافت) را به فرزندش كه نخستین مهديین است مى سپارد، و براى او سه نام است؛ یک نامش مانند نام من، و نام ديگرش نام پدر من است و آنها عبد الله و احمد هستند، و نام سوّمين مهدى است و او اوّلين مؤمنان است).غیبت شیخ طوسی – متن عربی فارسی ص ۳۰۰.
جزئیات وصیت را در بخش شبهات اهل سنت مطالعه کنید.
شاید گفته شود، از کجا معلوم است که احمد در وصیت همان احمد شما می باشد؟! در پاسخ احتجاج امام رضا (ع) را به ایشان می گوییم:
امام رضا (ع) در محاجه با علمای یهودی و مسیح به ذكر نام پیامبر اسلام در كتاب‌ های آنان پرداخت و فرمود: (اكنون كه انكار نكردى و به این مطالب اقرار نمودى، سِفر دوم انجیل را نیز بیاور كه در آنجا نام آن پیامبر و جانشینش (على علیه السّلام) و نام دخترش فاطمه و فرزندانش حسن و حسین علیهم السّلام ذكر شده است. وقتى جاثلیق و رأس الجالوت، مشاهده كردند كه حضرت از آنها به كتاب‌ هایشان عالم‌ تر است، عرضه داشتند: قسم به الله! چیزى فرمودید كه رد و دفع آن براى ما امكان ندارد، مگر این كه منكر تورات و انجیل و زبور بشویم و مطالب شما را موسى و عیسى بشارت داده اند. ولى ما نمى‌ دانستیم او محمّد است. ولى اكنون چون شک داریم كه آیا این محمّد، محمّد شماست و یا محمّد دیگر! لذا نمی‌ توانیم به نبوّت او اقرار كنیم! امام فرمود: «آیا به شک چنگ مى‌ زنید، مگر از ابتداى خلقت تا به حال، الله كسى را مبعوث كرده است كه نامش محمّد باشد؟ و آیا غیر از محمّد ما، در كتابهاى آسمانى محمّد دیگرى دیده‌ اید؟» آنها از جواب باز ماندند!).بحار الأنوار (ط – بیروت) ، ج۴۹، ص: ۷۶، الثاقب فی المناقب، ص: ۱۹۱،إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج۱، ص: ۲۲۶، مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر، ج۷، ص: ۲۰۷، ریاض الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار، ج۲، ص: ۳۵۰، عوالم العلوم و المعارف (مستدرك حضرت زهرا تا امام جواد علیهم السلام) ، ج۲۲-الرضاع، ص: ۱۳۸.
و ما نیز همین را می گوئیم آیا کسی قبل از احمد ما کسی ادعای وصیت نمود؟ و آیا به شک چنگ مى‌ زنید؟
۲- علم و حکمت: امام احمد الحسن (ع) اعلم ترین همه می باشد و تمامی علمای ادیان الهی را دعوت به مناظره و مباهله نیز کردند، اما هیچ کدام پاسخگو نبودند. همچنین در بین دستان شما کتابهایی از انوار الهی است که می توانید آنها را مطالعه کنید.
امام احمد الحسن (ع) نیز تمامی علمای ادیان الهی را دعوت به پاسخ به کتابها نمودند اما همه در رد یا پاسخ آن تا به این روز عاجز ماندند.
کتاب های امام احمد الحسن (ع)
بیانیه ی گروه ها و یاد آوری به چند تن از علماء
بیانیه ی مباهله
دعوت مجدد امام احمد الحسن (ع) به مناظره از علماء
۳- دعوت مردم به حاکمیت الله و رد حاکمیت مردم [شورا و انتخابات]: امام احمد الحسن (ع) تنها كسی می‌ باشد كه مردم را به حاكمیت الله دعوت می‌ كند و حكومت را از آنِ خلیفه‌ ی الله یعنی امام مهدی (ع) می‌ داند و هر گونه انتخابات و شورا را بر خلاف سنت پیامبر (ص) دانسته و پرچم ایشان را بر افراشته است كه همانا پرچم «البیعة لله» [حاكمیت تنها از آن الله است] می‌ باشد.
دلیل خونخواهی از قاتلین امام حسین (ع) كه مطابق روایات متعددی، رهبری آن را یمانی یا همان مهدی که در آخر الزمان متولد می شود، عهده‌ دار خواهد شد، همان نفی حاكمیت مردم توسط ایشان است. آری، كوفیان بوسیله ی انتخاب خود و بیعت با شخص غیر منصوب از سوی الله، عملاً حاكمیت الله را نقض كردند و در آخر الزمان، قائم (ع) به خونخواهی از جدّ بزرگوارشان (ع) از كسانی انتقام خواهند گرفت كه دنباله‌ رو پدران خویش در دعوت به حاكمیت مردم و سقیفه ی جدید و انتخابات و شورا باشند. و یگانگی دعوت به حاكمیت الله و نفی حاكمیت مردم، مانند روشنی آفتاب در وسط ظهر، جای هیچ گونه تردیدی نسبت به صاحب این امر باقی نمی‌ گذارد.
عن نوف أنه قال: (راية المهدي فيها مكتوب: البيعة لله).ينابيع المودة للقندوزي الحنفي.
عن ابن سيرين قال: (على راية المهدي: البيعة لله).البرهان في علامات مهدي آخر الزمان.
یعنی بر روی پرچم امام مهدی (ع) البیعة لله نوشته شده است.
و هیچ کس گمان نبرد که این فقط یک شعار است که بر روی پرچم نوشته می شود، تا هر کس بیاید به دروغ آن را ادعاء کند، بلکه این راه و روش است که در سابق خلفای الله با دل و جان از آن حمایت کرده و آن را بنیان نهادند.
عبد صالح و امین، امام احمد الحسن (ع) فرمود: (فعل امام حسین (ع) در روز عاشوراء چه بود، تا ثابت کـند که او امام معـصوم است و بر مردم اطاعـتـش واجب است، تا از او اطاعت کـنـنـد و مبارزه با ایـشان حرام گردد؟ یا اینگونه سؤال شود، اگر امام حسین (ع) ریش شمر بن ذی الجوشن را در روز عاشوراء سیاه می کرد چه می شد؟ آیا شمر در آن وقت در سپاه یزید باقی می ماند یا اینکه خود را مجبور به ملحق شدن به امام حسین (ع) می دید و سر ابن سعد را جدا می کرد؟ بالله قسم این حقـیـقتِ زشتی است که در تاریخ دوباره تکرار می شود؛ قدم به قدم و چشم به چشم, سپس مردم حقـیقـت را درک نمی کـنـنـد و توانایی تشخیص بـین محمد (ص) و ابی سفیان، و بـین علی علیه السلام و معاویه، و بـین حسین علیه السلام و یـزید را ندارند. این مصیـبت است، که مردم تا این حد واژگون شده اند، انگار که با جسدهای مرده که نه می شنوند و نه درک می کـنـنـد و نه می فـهمند سخن می گویـیم).خطبه ۵ محرم ۱۴۳۲.
این قانون همان قانونی است كه در قرآن آمده است و خلفای الله تبارک و تعالی تنها با این قانون شناخته می شوند. آیا کسی به غیر از امام احمد الحسن (ع) را می شناسید که با این سه قانون آمد و بر شما احتجاج نمود؟
اضافه بر آن طبق روایاتی که از رسول الله (ص) ایراد شده اند، مهدی (ع) که در آخر الزمان متولد می شود و ظهور خواهد کرد در بعضی روایات سی و اندی ساله و بعضی روایات چهل ساله است، که هر یکی از آنها حاکی ظهور و دیگری خروج است، کما اینکه ایشان را به سیه چرده [رنگ عربی] و هیکل اسرائیلی وصف نمودند، که امام احمد الحسن (ع) نیز این صفات را نیز دارند، و سبحان الله آیا بعد از این همه دلیل آیا تمامی این دلایل در یک شخص بصورت اتفاقی و بی مورد جمع شده اند؟
عن الحسن بن علي (عليه السلام) أنه قال: (لو قام المهدي لأنكره الناس لأنه يرجع إليهم شاباً وهم يحسبونه شيخاً كبيراً).ینابیع المودة.غيبت شيخ نعمانى/۱۸۸ و ۲۱۱.
از امام حسن بن علی (علیهم السلام) فرمود: (اگر مهدی (ع) قیام کند بسيارى از مردم منکرش شوند، چون در قيافه ی جوان موفق مسدد محکم بر مى ‏گردد، در صورتی که او را مردی کهول تصور می کنند).
و در روایتی دیگر نیز آمده است: (در صاحب الزمان نشانى از حضرت يونس هست و آن اينكه بعد از غيبتش، به صورت جوانی ظاهر می شود).عقد الدرر/۴۱، و منتخب الأنوار/۱۸۸ و نحو آن غيبت شيخ طوسى/۲۵۹، و از آن إثبات الهداة:۳/۵۱۲ و۵۳۶ و۵۸۳، و بحار:۵۲/۲۸۷، و۳۸۵.
عن النبي (ص) قال: (انه رجل من ولدي كأنه من رجال بني إسرائيل يخرج عن جهد من أمتي وبلاء، عربي اللون ابن أربعين سنة كأنه وجه كوكب دري يملأ الأرض عدلاً كما مُلئت ظلماً وجوراً يملك…).لوامع الأنوار البهية وسواطع الأسرار الأثرية لشرح الدرة المضية في عقد الفرقة المرضية، الباب الرابع في ذكر بعض السمعيات من ذكر البرزخ والقبور وأشراط الساعة والحشر والنشور، ج۲ ص۷۴. الملاحم والفتن لابن طاووس ص۱۴۱.
از رسول الله (ص) فرمود: (او مردی از فرزندان من است گویی که از مردان بنی اسرائیل است (هیکل اسرائیلی دارد) بر اثر مشقت و خستگی از امتم و بلاء خروج می کند، رنگ او عربی است فرزند چهل ساله که صورت او مانند ماهی درخشان است دنیا را پر از عدل و داد می کند بعد از اینکه پر از ظلم و ستم شده باشد……).
و الحمدلله رب العالمین

 

Komentar

Postingan populer dari blog ini

گناه کسی که ناتوان و معلول به دنیا می‌آید چیست؟

ادله دعوت امام احمدالحسن برای مسیحیان

حمله به عزاداران قم مقدس کوی پردیسان